Zyryab/زریاب
- Amirsalar Abdolhai
- Aug 29, 2024
- 12 min read
در این بخش قصد بر این است که بر اساس شواهد تاریخی موجود در منابع گوناگون، شخصیت هنری و اجتماعی زریاب بررسی شود، لذا برای تحلیل دقیق تر این موضوع، گذری خواهیم داشت بر وقایع تاریخی و افراد مهم و مرتبط با این موسیقدان بزرگ.

منصور زلزال
موسیقیدان ایرانیِ مشهور در دوره ی عباسی که نام او؛ " زلزال رازی " ، " زلزل " یا " زیلزیل " تلفظ شده است. او در نواختن تنبک تخصص داشته و به همین دلیل به عنوان نوازنده ی تنبک شناخته می شده است و از سویی یک موسیقیدان متخصص در نواختن سازهای مختلف موسیقایی نیز بوده، از این جهت ساخته های موسیقایی زیادی نیز داشته است[1]. زلزال، مربی، همچنین دایی " اسحاق " پسرِ " ابراهیم موصلی " است. زلزال یکی از موسیقیدانان ارشد دوره ی " هارون الرشید " و " مهدی الهادی " نیز بوده است. در آن دوران متداول بوده است که هر موسیقیدان یا خواننده با دیگر موسیقیدانان هم سطح خود همکاری داشته باشد. از این رو، زلزال با همسر خواهر خود، ابراهیم موصلی همکاری می کرد.
یک محقق[2] در مقاله ای تحقیقاتی آورده است که؛ زلزال به تقسیم بندی فواصل به صورت کوچک و بزرگ اعتقادی نداشته است! ذکر شده است که او نوعی عود ساخت که چون شبیه " شبوط " ( نوع ماهی ) بوده، به نام عود شبوط شناخته می شده و از این جهت به جای عود فارسی، لغت " عود شبوط " متداول شد.
برای توصیف مهارت زلزال در نواختن موسیقی، "جاحز" می نویسد که زلزال انگشتان ماهری برای نواختن موسیقی داشته، انگشتانی که توسط خدا خلق شده بودند!
منصور زلزال فردی بخشنده بوده که بخش زیادی از پول خود را به مردم فقیر اعطا می کرده است و همچنین چاهی در بغداد ساخته که به نام او نامگذاری شده است.
زلزال به دستور هارون الرشید زندانی شد و بعد از 10 سال در حالیکه به شدت ضعیف شده بود از زندان آزاد شد. پس از آزادی، او دیگر یک فرد سالم نبود.
دکتر " تقی بینش " مرگ این موسیقیدان مهم آن دوره را، حدود ۱۷۵ هجری / ۷۹۱ میلادی می داند. اما در کتاب تاریخ موسیقی ایران، حسن مشحون، مرگ او را ۲۰۰ هجری دانسته است!
ابواسحاق ابراهیم بن ماهان
ابواسحاق ابراهیم بن ماهان مشهور به " ندیم " مشهورترین خواننده و موسیقیدان دوره ی عباسی بوده است. او یکی از بزرگترین خوانندگان عرب نیز بوده و اینطور که در شواهد تاریخی موجود است، پدر او " ماهان " از یک خانواده ی بزرگ ایرانی، در " اراجان " ( از توابع شیراز ) به دنیا آمد ولی به خاطر ظلم و ستم امویان به کوفه مهاجرت کرد و پسرش، ابراهیم، در سال ۱۲۵ هجری در آنجا به دنیا آمد. مادر ابراهیم، زنی ایرانی بود. ابراهیم در کودکی پدرش را از دست داد و در کوفه نزد خانواده " تمیم " بزرگ شد، به همین دلیل بعدها او بزرگ خاندان تمیم نامیده شد. او از کوفه به موصل مهاجرت کرد و حدود یک سال آنجا بود. نواختن عود را در موصل آموخت و در همان زمان بود که او موصلی نامیده شد. قابل ذکر است که ابراهیم موصلی هنر موسیقی را از مربیان ایرانی ای همچون؛ جوانیه ساکن در ری آموخت و در همین شهر با شاهک رازی نیز آشنا شد و با او ازدواج کرد و نتیجه ی این ازدواج پسری بود که اسحاق نامیده شد.
این موسیقیدان، یکی از بهترین غزلسرایان بوده و آهنگ های زیادی نیز ساخته که با غزل هایش هماهنگی داشته و به عبارتی او یک موسیقیدان، خواننده، شاعر و نوازنده بوده است. ابراهیم موصلی یکی از موسسان موسیقی عربی است.
او شعرهای فارسی و عربی را با هم تلفیق و نوع جدیدی از موسیقی عربی را بیان می کرده است! آهنگ ها و آوازهایی ساخت که به سرعت در زبان عربی متداول شد و فرم ترانه های عربی را تغییر داد. بعد از مرگش، پسرش اسحاق راه او را ادامه داد و به طبع یکی از شاگردان اسحاق با نام زریاب نیز روش استادش را در اَندلس و مراکش منتشر کرد!
ابراهیم موصلی از بصره به بغداد مهاجرت کرد. مهاجرت او در زمان حکومت " مهدی " در دوره عباسی بود. " مهدی " او را به بغداد دعوت کرد ولی او حاکمیت را دوست نداشت. او شراب می خورد و عیاشی می کرد که طبق دستور خلیفه ممنوع بود و از این رو خلیفه او را زندانی کرد. در زمان خلافت هادی، موقعیت ابراهیم بهتر شد چرا که او دوست نزدیک خلیفه بود و خلیفه به او هدایای زیادی می فرستاد. در زمان هارون الرشید، موقعیت او باز هم بهتر شد و او به خواننده، شاعر و موسیقیدان دربار ارتقاء یافت. او همچنین دوست نزدیک خلیفه بود و خلیفه او را بسیار دوست می داشت. ابراهیم موصلی ثروت زیادی از هدایای دریافتی از خلیفه و یحیی برمکی و پسرانش جمع آوری کرد و سپس به دمشق سفر کرد. او به همراه هارون الرشید به آنجا رفت ولی در آنجا بیمار شد و هارون او را به بغداد باز گرداند. او در سال ۱۸۸ هجری در بغداد از دنیا رفت و پس از مرگ او هارون تمامی القاب ابراهیم را به پسرش، اسحاق اعطاء کرد، همچنین مقداری نیز پول به خانواده اش داد!
از این موسیقیدان، کتاب های زیادی از جمله؛ " لیله و لیله " و " الاقانی "، در مورد مهارت فوق العاده ی او در موسیقی نوشته شده است. ابراهیم موصلی در خانه ی خود یک مدرسه ی هنر تاسیس کرد. ابراهیم استاد موسیقی در دربار خلیفه مهدي و هارون الرشید بوده و او بود که مکتب موسیقی کلاسیک عرب را بنیان نهاده و بعدها با مکتب " موسیقی نو " که فارمر آن را موسیقی رمانتیک می نامد و به وسیله ی یک ایرانی دیگر به نام ابراهیم ملقب به مهدي پدید آمده، رقابت می کند.
ابو محمد بن النادیم اسحاق بن ابراهیم موصلی
این موسیقیدان بزرگ یکی از مشهورترین دوستان هارون الرشید و بعد از او، از دوستان صمیمی امین، مأمون، معتصم، واثق و متوکل بود. او در سال ۱۵۵ هجری در ری متولد شد و مادرش ایرانی بود و شاهک نام داشت و از آنجا که پدرش با بنی تمیم نسبت داشت او نیز تمیمی شناخته می شد.
اسحاق به خوبی آموزش دیده بود. مدرسین او افرادی چون؛ ملک بن اناس، سفیان بن اویاینه، ابو معاویه زریر، هشام بن بشیر و اسد بن ابراهیم بودند. او قرائت قران را از " کسایی " و " فرا " آموخت. ادبیات و شعر عرب را از معلمانی چون " اسمایی " و " ابوعبیده " فرا گرفت. معلمان موسیقی او دایی اش " زلزال " و " عاتکه بنت شوهدا " و پدرش بودند. از نظر " ابوالفرج اصفهانی " دانش او در علوم، ادبیات و شعر عمیق تر از آن بود که وصف شود. علت اصلی شهرت او نواختن ساز و اجرای آواز بوده است به گونه ای که آوازهای او حتی از آوازهای مشهور عربی نیز محبوب تر بودند. اولین حامی او هارون الرشید و دولت او بود، به خصوص " یحیی بن خالد برمکی " و پسرانش. آن ها از او بسیار حمایت کردند و از این رو او از پدرش نیز غنی تر شد. بعد از مرگ پدرش، اسحاق به عنوان بهترین موسیقیدان شهرت یافت و خلیفه و دولتمردان، او را بسیار تحسین می کردند و معتصم خلیفه درباره ی او گفته است که هر بار او آواز می خواند به نظرم چنین می آيد که کشور من وسیعتر می شود. در جبران این توجه، اسحاق در مدح آنان، ترانه سرایی می کرده و شعرها و آوازهای او سبب بزرگی و اقتدار مراسم و جشن های آن ها بوده است!
خوانندگان زیادی بودند که در سطح اسحاق بودند ولی هیچ کدام از آن ها نمی توانستند به خوبی او عود بنوازند. او خود را با " پهلبد مغانی " مقایسه می کرد و اعتقاد داشت که هنر را از او به ارث برده است. اگرچه اسحاق دانش زیادی در مورد ترجمه ی کتب یونانی نداشت ولی در زمینه ی گردآوری این آثار به خوبی فعالیت کرد و به خصوص از فلسفه ی یونانی و رومی اطلاعات کافی داشت. او دانش بالایی درباره ی تمام جزئیات علم موسیقی داشت و چندین شیوه ی جدید را تبیین کرد. ابوالفرج اصفهانی او را یک هنرمند رده بالا می داند و می گوید که او یکی از بهترین موسیقیدانانی است که تمام روش های علمی موسیقی را کامل کرده و در " الاغانی " ابوالفرج، اسحاق را به دریا و موسیقیدانان دیگر را به جوي آب تشبیه کرده است و در جایی دیگر از همان کتاب آمده است که کتابخانه ای خصوصی این هنرمند یکی از غنی ترین کتابخانه ها در بغداد بوده و نقل می کند که بعد از در گذشت او، خلیفه ی عباسی متوکل گفته است؛ با مرگ اسحاق امپراتوري من بخشی از زیبایی خود را از دست داده! تعداد کثیري از جوانان موسیقیدان، در مکتب اسحاق تعلیم یافتند و پس از او فعالیت هایش را ادامه دادند که یکی از این جوانان " زریاب " بود. از منظری کلی قابل ذکر است که شاگردان مشهور او؛ ابن خردازبه، عبیدالله بن احمد، زریاب، عمر بن سلیمان و پسرش حامد بن اسحاق هستند. حامد بعدها زندگینامه اسحاق را نوشت. او در دوره ی متوکل در سال ۲۳۵ هجری در بغداد از دنیا رفت.
زریاب
ابوالحسن علی بن نافی، مشهور به زریاب، از بزرگترین موسیقیدانان اعصار ایران است! او ملقب به زریاب بوده و با عنوان بصری شناخته می شده است. زریاب هنر موسیقی را در بغداد از معلمش اسحاق موصلی آموخت و در هنر موسیقی بسیار پیشرفت کرد و بسیار به شهرت رسید به طوریکه توانست وارد دربار هارون الرشید شود. او دانش بالایی در زمینه هایی چون علوم و ادبیات و به خصوص هنر موسیقی داشت و با گذر زمان او به یکی از رقبای اصلی اسحاق موصلی تبدیل شد. زریاب شناخت خوبی از جغرافیا، ستاره شناسی و ادبیات نیز داشت! او در نواختن عود و آهنگسازی به درجه استادی رسیده بود و ابداعاتی نیز در زمینه های مذکور داشت. یکی از ابداعات او افزودن یک سیم دیگر به عود بود! عودهای آن زمان چهار سیم داشتند و زریاب آن را به عود هایی با پنج سیم تغییر داد[3]. همچنین او در مضراب عود که از چوب بود تغییراتی ایجاد کرد و در عوض مضرابی از ناخن عقاب ساخت. چنین تغییری باعث بهتر شدن صدای ساز گردید. دومین، سومین و چهارمین سیم عود نیز با نظر او از روده ی بچه شیر ساخته می شد. او اعتقاد داشت چون روده ی شیر قوی تر از دیگر حیوانات است صدای بهتری می دهد و با این روند او جانشین اسحاق در دربار خلیفه شد.
وقتی برای اولین بار زریاب به دربار هارون الرشید رفت، عود خود را که کاملا توسط خودش ساخته شده بود به همراه خود نزد هارون برد و خلیفه او و هنرش را بسیار تحسین نمود. قبل از زریاب، اسحاق بهترین موسیقیدان دربار بود، بنابراین او نسبت به زریاب احساس حسادت می کرد. اسحاق یک مرد ثروتمند بود و روی خلیفه تأثیر بسیاری داشت. او دوست نداشت که فراموش شود و علاقمند بود که جایگاه خود را حفظ کند، بنابراین سعی کرد که زریاب را مجبور به ترک بغداد کند. زریاب نمی توانست در مقابل او مقاومت کند چون قدرت کافی نداشت به همین دلیل او ترجیح داد که بغداد را ترک کند و به تونس برود که تحت حکومت مسلمانان بود. او مدتی را در قیروان ( پایتخت تونس ) زندگی کرد و بعدها به اسپانیا فرستاده شد. زریاب به درگاه حکم بن هشام بن عبدالرحمان، امیر اندلس رسید و با احترام بسیاری با او برخورد شد و برای او مقرری هایی (سالانه ۴۰۰۰۰ سکه طلا ) نیز تعیین شد. هشام حاکم مسلمان اسپانیا، بسیار درباره ی زریاب و هنرش شنیده بود به همین دلیل از او دعوت کرد به " کوردوبا "[4] مرکز حکومتش برود. او دستور داد که خانه ای برای او ساخته شود. وقتی زریاب در " کوردوبا " بود، هشام به او توجه زیادی می کرد و از این رو زریاب زمان کافی برای تصحیح قوانین آموزشی موسیقی را داشت. او مدرسه ی موسیقی ایرانی را در اسپانیا تأسیس کرد. همانطور که روش های ابراهیم و پسرش و خانواده ی موصلی در بغداد مشهور بود، روش زریاب نیز در اسپانیا بسیار شهرت یافت و بعدها به کشورهای کرانه ای در آفریقا ( در آفریقا هنوز هم بقایایی از آثار زریاب یافت می شود ) و همچنین اروپا انتقال یافت. زریاب بعضی از اصول اساسی آموزش موسیقی را به روی کاغذ آورد و بعد از زریاب بسیاری از هنرمندان روش آموزشی او را به کار بردند. زریاب آموزش شاگردانش را به سه مرحله تقسیم می کرد؛
· اول، به آن ها ریتم در موسیقی و طبعا آهنگ را می آموخت.
· دوم، سلفژ[5] را یاد می داد.
· سوم، به آن ها خواندن آوازها را آموزش می داد.
- در مرحله ی سوم، ابتدا هنرآموزان یاد می گرفتند که چگونه آهنگ اصلی را بخوانند و سپس به آن ها ملودی های جدیدی اضافه می کردند، بنابراین آن ها به آرامی در این زمینه پیشرفت می کردند و جالب است که یادآوری شد که شاید زریاب در این مقطع، بداهه نوازی خاص هر موسیقیدان را نیز مد نظر داشته است!
آورده شده است، زریاب در ابتدا استعداد دانش آموزان را می سنجید و سپس از آن ها می خواست روی بالشی به نام مصوری بنشینند و تا آخرین حدِ صدایشان بخوانند و اگر صدای خواننده به اندازه کافی بلند نبود، زریاب از او درخواست می کرد که عمامه اش[6] را دور کمرش ببندد و آنگاه تمرین کند و در جایی دیگر ذکر شده که اگر دانش آموزی نمی توانست دهانش را به اندازه کافی باز کند، زریاب از او می خواست که چوب کوچکی را به مدتی طولانی درون دهانش بگذارد تا عادت به باز کردن دهانش بکند! سپس او از دانش آموز می خواسته که بعضی لغات چون " یا هجام " " یا اسحاق " و " یا اه " را بلند تکرار کند. اگر بعد از همه ی این تمرین ها صدای دانش آموز بلند تر و به اندازه ی کافی قوی می شد، زریاب او را به عنوان شاگرد خود می پذیرفت و به او هنر موسیقی را می آموخت و در غیر اینصورت دانش آموز پذیرفته نمی شده است!
این روش ها هنوز در هنرستان های موسیقی غرب متداول است، بدین صورت که اگر دانش آموزی نتواند دهان خود را در زمان خواندن به اندازه کافی باز کند، از او درخواست می شود استخوانی در دهانش بگذارد. طول استخوان ۲ تا ۵/۲ سانتی متر است و شیارهایی دارد که به دانش آموز کمک می کند تا آن را به صورت عمودی در دهانش بگذارد و به دلیل وجود شیارها، دانش آموزان می توانند استخوان را تا انتهای آواز در دهانشان نگه دارند. می بینید که روش های خاص و خلاقیت یک معلم در تدریس بزرگ ترین علت تمییز ایشان خواهد بود.
زریاب طرحی را برای دستگاه های موسیقی پارسی تنظیم کرد و آن را شجرة الطبوع نامید، آوازهای تصنیف شده توسط او از نظر هنری قابل توجه بوده و با قواعد علمی امروز مطابقت دارند و این قواعد ترکیبی از آواز و سوئیت هستند که ٥٠٠ سال بعد در اروپا رواج یافتند. زریاب موسیقی خود را به شمال آفریقا و اسپانیا برد و در آنجا رواج داد. زریاب به شخصه تاثیر بسزایی در موسیقی اندلس گذاشت و از این رو در اندلس موسیقی پیشرفت شایانی کرد. ابن خلدون عالم فلسفه ی تاریخ و مورخ غربی درباره ی این شاعر، خواننده و نوازنده ی بزرگ می گوید؛ موصلیان ( ابراهیم و اسحاق موصلی ) غلامی داشتند که نام او زریاب بود و او فن موسیقی را از آنان فرا گرفته بود و در آن بسیار مهارت یافته و از این رو موصلیان به او رشک بردند و او را به مغرب گسیل داشتند!
جالب است بدانید که آمده، زریاب آشپزي کم نظیر نیز بوده است که به مردمان اندلس آشپزي ظریف و پیچیده ی ایرانی را نیز آموزش داد. در کنار این آمده است که اندلسی ها حتی مبلمان خانه و آشپزي خود را نیز تغییر دادند. پیش از زریاب، غذاها به روش عربی مصرف می شدو مواد غذایی بدون نظم در کنار یکدیگر قرار می گرفتند و مهمانان آنچه را که خوش داشتند را برمی گزیدند. زریاب کوفته هاي گوشتی و شیرینی هاي کوچک را که به راحتی در دهان قرار می گرفت طبخ داد و به آن مردم این شیوه ی پخت غذا را آموخت. لوي پروونسل مینویسد که اسپانیای مسلمان با انقلاب زریابی براي خود یک رمز غذايی مطبوع فراهم آورد و اضافه می کند که یک خوراك منظم باید شامل طیفی از غذاها باشد که انتخاب هیچ یک از آن ها به دست تصادف سپرده نشده باشد و در واقع زریاب به مردمان قرطبه[7] ظریف ترین آشپزي ایرانی را شناساند. علاوه بر همه ی این موارد زریاب جزئیات باورنکردنی بسیاری را به روش زندگی این مردم اضافه کرد که ذکر آن ها نیاز به نگارش صفحات زیادی دارد. گارسیا سانچز در بررسی گسترده اي پیرامون تغذیه در اسپانیاي مسلمان از یک غذای ایرانی نام می برد که به وسیله ی زریاب وارد اندلس شد.
زریاب، عالم ایرانی، به واقع فردی است که به گفته ی اسپانیایی ها تاثیري شگرف، هم بر موسیقی و هم بر تکامل آلات موسیقی به خصوص گیتار داشته است.
این موسیقیدان، شاعر، منجم و جغرافیدان، فردی روستایی و فرودست از جنوب ایران بوده است که به گفته ی تاریخ نویسان قامتی بلند و اندامی نحیف داشته است و او از نظر میزان اعتبار و فعالیت در اندلس، دومین فرد مقتدر این دولت بوده است.
به گفته ی هانري تراس ( عرب شناس مشهور ) زریاب، تنها فردي است که به تنهایی توانست زندگی خصوصی و اجتماعی یک جامعه را چنین ژرف تغییر دهد. تاثیر او بر آشپزي، پوشش لباس و شعر اسپانیا، غیر قابل انکار و چشم پوشی است.
ارلانگر در اثر مهم خود ( تاریخ موسیقی ) در مورد او می نویسد؛
- تا روزگار ما، سرآمدان اهل ادب آفریقاي شمالی، خاطره ی زریاب را چون اسطوره اي به یاد می آورند که نام او با موسیقی اسپانیایی – عرب در آمیخته است.
هانري تراس در جایی دیگر در توصیف مفصلی می نویسد؛
- با آمدن او نسیمی از تجمل و ظرافت بر قرطبه وزیدن گرفت. زریاب محیطی ویژه گرد خود پدید آورد، او میتوانست به هنر خود ارزشی تقریبا معجزه گون دهد و ارزش نمادین هر یک از زه هاي عود را بیان کند. توضیح می داد که چهار زه اول، نماینده ی صفرا، بلغم، خون و سودایند و پنجمی روح!
تیتوسبورکهاردت می نویسد؛
- این موسیقیدان نه تنها قواعد و طنین هاي موسیقی ایرانی را در اسپانیاي مسلمان و از آنجا در سراسر غرب منتشر کرد، بلکه براي آن ها که تا آن وقت سبک زندگی بدوي عرب ها را حفظ کرده بودند، ظرافت هاي روش زندگی ایرانی را به ارمغان آورد.
یولیان ریبرا که بر ایرانی بودن زریاب، در میان فرضیاتی که سعی داشتند زریاب را عرب معرفی کنند، تاکید ویژه اي دارد، در گفتار خود در آکادمی قرطبه می گوید؛
- مهم ترین موسیقیدانی که از شرق به شبه جزیره ی اسپانیا آمد و غناي هنري فراوانی به همراه آورد و به تدریج موسیقی او از سویل و اندلس و سراسر جهان گسترش یافت، زریاب بود و خلاف آنچه اعراب ادعا کردند از نژاد سامی نبود، بلکه ایرانی بود. وي از خاورزمین به قرطبه آمد و در آنجا موسیقی کلاسیک گرانقدري پدید آورد که از شرق مایه گرفته بود.
- در رابطه با معناي نام زریاب و شخصیت او توصیفات گوناگونی وجود دارد؛
مولفان عرب، کوشیده اند نام او را از نوعی پرنده ی مشکین پر به نام ابو زریق مشتق کنند ( مولفی مصري در قرن 15). در کتاب حیات الحیوان، آن را این چنین توصیف کرده است؛ در منطق الطیر آمده است که اسم زریاب از پرنده اي موسوم به ابوزریق آمده است. این پرنده بسیار باهوش و به آسانی تعلیم پذیر است و استعدادهاي او در به خاطر سپردن کلمات بر طوطی برتري دارد به گونه اي که اگر کسی صداي او را از دور بشنود در تشخیص صدايش با انسان دچار اشتباه می شود و براي آن که تاکید بیشتري بر این فرضیه بگذارد؛ به رنگ سوخته ی چهره ی زریاب متوسل شده است! البته در فرهنگ و قاموس ایرانی، زریاب نامی ایرانی است و معنی آن جوینده ی طلا است. ابن خلدون که روایت پرنده سیاه را رها کرده، نام او را با معناي طلاي مایع در زبان فارسی به کار برده است.
کلمه ی زر – آب، چندین بار در شاهنامه ی فردوسی ذکر شده است. ابوالفرج اصفهانی در الاغانی در این خصوص آورده؛ باید توجه داشت که کلمه ی زریاب از دو کلمه ی ایرانی زر و آب به معناي طلاي مذاب ترکیب شده است.
از نظر مولفان عرب و برخی تاریخ نگاران اسپانیایی، زریاب یک موسیقیدان عراقی بوده، زیرا از بغداد آمده است! قابل ذکر است که در دوران زریاب، هنوز هویت عراقی، مانند هویت هاي سوري یا مصري وجود نداشته است و صفت بغدادي ( چنان که هانري پرز در کتاب شعر اندلس در عرب کلاسیک و لوي پروونسل در تاریخ اسپانیاي مسلمان یاد آوري می کند، ایرانی معنا می داده است.
روایت دیگر و معتبرتری وجود دارد که متعلق به ابن قوطیه مورخی قدیمی تر از حیان است. بنا به نوشته ی او، پس از در گذشت هارون الرشید در سال 809 و مرگ امین پسر ارشدش در جریان شورشی که برادرش مامون در سال 813 برانگیخت، تعقیب گناهکاران ادامه یافت، زیرا مامون خلیفه ی جدید، سوگند یاد کرده بود که تمام یاران برادرش را که به نظر او مسئول فساد و تباهی وي بودند را تعقیب و مجازات کند، از این رو زریاب شرط احتیاط را در ترك بغداد دید. جاده ی درازي که به وسیله ی زریاب از بغداد تا کوردوبا پیموده شد و به دنبال او مسافرانِ بسیار دیگري نیز در ردپاي این هنرمند ایرانی طی طریق کردند با نام راه ابریشم آفریقایی شناخته شده است، راهی که 12 سال زمان براي رسیدن زریاب به قرطبه صرف آن شد. مسیري که زریاب را از بغداد به قرطبه رساند دراز و گه گاه پر ماجرا نیز بود. زریاب با احترام بسیار در دربار زیادت الله سلطان اغلبی قیروان شهري در تونس استقبال شد و در آنجا به آرامش زیست تا آن گاه که در برابر سلطان قصیده اي از ساخته هاي خود را خواند که در آن یک مادر سیاه پوست به کلاغ تشبیه شده بود. سلطان که مادري آفریقایی داشت، چنان بر آشفت که به زریاب فرمان داد تا پس از تحمل 80 ضربه ی شلاق بلافاصله کشور را ترك گوید و با وجود این او را از شمشیر جلاد معاف داشت.
بار دیگر زریاب محل اقامت خود را شتابان ترك گفت، افریقیه را پشت سر نهاد و از تنگه ی جبل الطارق عبور کرد و در الخزیراس فرود آمد. زریاب از این تاریخ ( 822 ) در قرطبه زیست و در پهنه ی آن به عنوان نوآور بزرگ و پایه گذار موسیقی جدید اندلس شهرتی به هم رساند. از میان نوآوري هاي زریاب تاسیس کنسرواتور موسیقیِ قرطبه از همه مهم تر است. به دلیل پیشگامی های زریاب در این عرصه باید ایشان را به منزله الگویی براي اروپاي عهد رنسانس شناخت .ابن خلدون این کنسرواتورا را یکی از افتخارات اندلس می داند و تصریح می کند که نفوذ آن در دوران حکمرانی امراي طوایف، همچنان ادامه داشت.
فارمر در دایرة المعارف اسلامی می نویسد؛ این کنسرواتور بر اساس قواعد و اصولی که زریاب تدوین کرده بود، آموزشی منطقی و پیشرو به شاگردان می داد که هنوز هم در روزگار ما در موسیقی کلاسیک سنتی اندلس و در آفریقاي شمالی باز یافته می شود. زریاب اولین کسی بود که به کار بردن ارکستر را طبقه بندي کرد و به خصوص استفاده از گروه همسرایان را که تعداد آن ها می توانست تا به 100 نوازنده ی عود و 100 نی نواز برسد، معمول ساخت. زریاب از برکت نبوغ و فرهنگ گسترده و متنوع اش سنت موسیقی خالص هند و ایران را با نقشی تازه و پرتویی انقلابی، وارد اندلس کرد. کنسرواتور موسیقی قرطبه گروه زیادی دانشجو تعلیم داد که بعدها در شهرهاي مختلف آندلس پراکنده شدند و براي تعلیم موسیقی کلاسیک مکتب زریابی حتی به خارج از اسپانیا هم رفتند که در میان آن ها می توان به حمدونه دختر زریاب اشاره کرد!
زریاب با در هم آمیختن منابع هند و ایران و حتی یونان، به موسیقی نقشی روانی داد که آن را با علامت هایی در خواندن احوال ستارگان و عناصر طبیعی، با رفتار و خلقیاتی که با مقام[8] های موسیقایی مطابقت داشتند، پیوند می داد و از همین جا بود که نظام ارکستري 24 نوبه پدید آمد. زریاب در هنر نوبه مجموع متنوع ترین علائم زود یاك ( منطق البروج )، عناصر چهارگانه ،چهار فصل، چهار طبع، چهار قابلیت انسانی، چهار زه عود را در یک چارچوب محدود کرد. او همچنین جدولی وضع کرد که ري یک طرح و زمینه، با چهار گونه ی اصلی و مشتقات 24 نوبه اي اندلسی، هر یک براي یک ساعت شبانه روز ساخته و استوار شده بود.
هنر زریابی ( نوبه ) که بعد از پایان خلافت و سقوط قرطبه به غرناطه ( گرانادا ) انتقال یافت در نزد پادشاهان خاندان ناصري غرناطه نیز اقبالی بزرگ یافت و هنگامی که غرناطه نیز به نوبت خود سقوط کرد، این هنر به مغرب رفت تا در آنجا به مشهورترین موسیقی آفریقاي شمالی تبدیل شود.
مطابق نوشته ی المقري زریاب 10000 آواز تنظیم کرده بود که همه را نیز در حافظه داشته است و همچنین براي آواز معروف به مراسم زریاب قواعدي تدوین کرد که بعد از او تا زمان هاي دراز بر جا ماند. آواز کلاسیک ایرانی کنونی که به سه زمان تقسیم می شود، از مدل او پیروي می کند.
داریوش پیرنیاکان موسیقیدان و مدرس دانشگاه در ایران ذکر می کند که فلامنکوی اسپانیا در موسیقی ایرانی ریشه دارد و با اشاره به تاثیرپذیري موسیقی کشور اسپانیا از موسیقی ردیف دستگاهی ایرانی می گوید، تجزیه و تحلیل ردیف ها و ریتم هاي موسیقایی ما نشان می دهد که موسیقی اسپانیا در موسیقی ایرانی، ریشه دارد.
او ادامه می دهد که تاثیرات و بر هم کنش فرهنگ اسپانیایی و ایرانی، بسیار دراز دامن تر از آن چیزي است که به نظر ما می رسد!
امیرسالار عبدالحی
- اینطور که ذکر شده است زریاب در آفریقا چشم از جهان بسته است! [9]
- قابل ذکر است که پاکو دِ لوسیا بزرگترین نوازنده ی گیتار در تاریخ جهان، همچنین دنیای فلامنکو، نام مشهورترین قطعه و آلبوم خود را زریاب برگزیده است.
[1]. او دستان سومی با شهرت دستان ایرانی ساخته بوده که در بین موسیقیدانان به عنوان دستان زلزال یا وسطای زلزال شناخته شده است.
[2]. برکشلی
[3]. در جایی خواندم که ذکر شده بود از دوران عبدالقادر مراغهایِ ایرانی ( هفتصد سال پیش )، سیمی دیگر به عود اضافه شده است! مراغه ای موسیقیدانی است که فرهاد فخرالدینی، موسیقیدانی ایرانی، برای تنظیم صحیح موسیقی تیتراژ ابتدایی سریال تلویزیونی امام علی ( به کارگردانی داود میرباقری / 1373 ) از یکی از سروده های او به حروف ابجد ( رمز گشایی شده است ) در کتاب های مقاصد الالحان و جامع الالحان، استفاده کرده است. قابل ذکر است که مراغه ای و فارابی ( نوسینده ی کتاب " الموسیقی الکبیر" مهمترین اثر در سراسر دوران تاریخ اسلام ) اندازه های دقیق عود را ارائه کردند!
[4]. Cordoba؛ یکی از شهرهای اسپانیا. کوردوبا یکی از مناطق مهم توسعه ی فلامنکو به حساب می آید. [5]. روش تربیت گوش و خواندن بینایی به عنوان نت خوانی ( Solmization ) یا سلفژ ( Solfege / Solfeggio ).
[6]. پارچه ی بلندی که بسته به سنتی خاص دور سر بسته می شود.
[7]. کوردوبا
[8]. مدهای موسیقی
[9]. - مطالب ارائه شده در این بخش تا حد امکان از منابع معتبر به صورت مطالعه ی مقایسه ای تهیه و تنظیم شده است.
Comentarios